فاطمه نازمفاطمه نازم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

فاطمه نازدار من

عید غدیر و عیدی

فاطمه جون الان با یاد آوری سال پیش عمیقا درک کردم که زمان چقدر سریع میگذره پارسال مثل امشب با مامان جون و بابایی رفتیم گوشاتو سوراخ کردیم یادش بخیر و اما امسال هم بابایی هر دومونو خجالت داد و بهمون عیدی داد و همین امشب رفتیم برات هدیه زمستونی خریدیم دست گل بابایی مهربون درد نکنه و اما اولین طیف خریدای زمستونیت هم چند روز قبل صورت گرفت و مابقی به بعد و سر فرصت ایشالله و بازم دست بابایی درد نکنه من میخوام از همین تریبون این عید بزرگ رو به دختر گلم  همسرعزیزم و خانواده هامون تبریک بگم   ...
20 مهر 1393

عید غدیر مبارک

برعیدغدیرعیداکبرصلوات برچهره نورانی حیدرصلوات برفاطمه این عید هزاران تبریک بر یک یک اهل بیت کوثرصلوات گرخدایی نیست جز رب جلی لا امیر المومنین الا علی   عیدتون مبارک ...
20 مهر 1393

چهارده ماهگی و کلی کار جدید

دختر گلم تولد چهارده ماهگیت مبارک به عبارتی شدی یه سال و دو ماهه و اما تو این دو ماه کلی شگفتی خلق کردی که به خاطر یکی از همین شگفتیات من زیاد نمیتونم وبلاگتو به روز کنم دو سه باره که اومدم نشستم و با کلی احساس یه عالمه چیز نوشتم از بزرگ شدنات زاااااااااااااارت اومدی کابلو از پشت کشیدی و همه مطالب پریده و من اینجوری شدم نزدیک دو هفته ست که یاد گرفتی خودت کفش میپوشی و اگه کفشای خودت دم دستت نباشه کفشای بقیه رو میپوشی اینقدررررررررر هم از این کار ذوق میکنی و انتظار تشویق هم داری   خیلی علاقه داری اشیا رو داخل کیفی چیزی بزاری و درشو ببندی و مثل آدم بزرگا رفتار کنی   چهارتا دندون کرسی داری...
18 مهر 1393

یه اتفاق جالب

فاطمه نازم ای دخمل بلا پریروز یه کار بد کردی و بعدش یه کار جالب! ظهرا که بابایی میخواد بخوابه توی ووروجک همش میخوای خودتو بندازی رو شکمش یا بشینی رو سرش اما من به عنوان یک مادر نمونه و همسر وظیفه شناس  دائم شما رو از یه میلیمتری بابایی جمع میکنم و نمیزارم این کارو بکنی چنااااااااااااان ذوقی میکنی وقتی از دستم در میری و به سمت بابایی که خوابه میرررری.... القصه... پریروز بابایی به حرفم نکرد و به جای خوابیدن روی تخت توی اتاق اومد وسط هال خوابید سه چهار باری بابایی رو از دست تو نجات دادم ولی.......... دفعه آخر فقط چند ثانیه چشم ازت برداشتم که یه هویی دیدم فاصله میلیمتری بابایی هستی و تااااااااا...
31 شهريور 1393

روز زیارتی امام رضا و زیارت امام رضا

لایق وصل تو که من نیستم  اذن به یک لحظه نگاهم بده آقا جان آقاجون ممنونتم که روز زیارتتیت دقیقه نود طلبیدی بیایم پابوست چه حال و هوایی چه شوری همه از همه جای ایران ریخته بودن تو حرم خدایاااااااااا شکرت ...
30 شهريور 1393