فاطمه نازمفاطمه نازم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 11 روز سن داره

فاطمه نازدار من

اعیاد شعبانیه

دوستای گلم  اعیاد شعبانیه  مبارکتون باشه من میخوام از همین جا این روز رو به پدر شوهر گلم تبریک بگم باباجووووووووووونم روزت مبارک ...
11 خرداد 1393

مامانی مستقل

سلام جوجه مامان دیروز عصر که بابایی سرکار بودو من و شما تو خونه تهنا بودیم عجیب حس استقلالم تحریک شد و طی یک عملیات غافلگیرانه مخصوصا واسه خودم تصمیم گرفتم تنهایی ببرمت حموووووم از اونجایی که هر روز که من میرم دوش میگیرم شما میای دم حموم دخیل میبندی خخخخخ و من مجبورم تو روروک بزارمت تا نتونی بیای داخل و همون دم در به نظاره بایستی خخخخخ  لختت کردم تا خودت با پای خودت بیای حموم و خلاصه یه حموم دو نفری فوری داشتیم یادم باشه که قبل از ده ماهگی واسه اولین بار تهنای تهنا بردمت حموم ماشالله نه ماهگیت پر از اتفاقای خوب و به یاد موندنی و مهم بود ایشالله بقیه ش هم به خیر و نیکی باشه واسه شما و ما عسل مامان   دوستت دارم...
8 خرداد 1393

شب عید مبعث و هنرنمایی

دختر قشنگم دیشب شب عید مبعث بود و ما خونه باباجون بودیم و همگان شگفت زده از کارهای توووووووو حقا که دختر خلف خودمی چرا که مثل من نه ماهگی هم به حرف اومدی و هم  راه افتادی بله دختر نازم دیشب چندین بار یه مسافت یه متری رو با قدمات تلو تلو میرفتی و ما اینجوری تازه سه بارم وسط خونه خودت بلند شدی و ایستادی و یه بارشم دوسه قدم به جلو رفتی و ما همگی ذوق مرگ شده بودیم از کارات. بابایی هم دیشب رفته بود باشگاه و یه ذوق اساسی رو از دست داد باباجون و مامان جون مهربون از ذوقشون بهت عیدی دادن البته باباجون به عمه جون هم عیدی داد که...  بزرگ شدی حتما یادت باشه این مساله رو به روش بیاری بابایی مهربون هم یه دست لبا...
6 خرداد 1393

بدون کمک می ایسته

آقااااااااااااااااااااااا یه چیزی شد من هنو تو حالت شاد بعد از اتفاقم به جان خودم با همین دوتا چشمام دیدم اصن یه وضی همین چند دقیقه پیش در حالی که دخترم نه و ماه و نیمشه واسه اولین بار دیدم خودش شیشه شو برداشت آب بخوره دستشو به زانوش گرفت و بلند شد بدون این که از چیزی واسه بلند شدن کمک بگیره چند ثانیه سرپا بود بعدش تااااااااالاااااااااااپ هورررررررررررررررررررررررررررررررررا ای من به فدای خنده هات ننه   یه چیز دیگه دخترم یه یه ماهی میشه به صورت کاملا کاربردی میگه ماما. یعنی وقتایی که لازمم داره ولی بابا رو همینجوری استعمال میکنه ها راستی وقتی مه مه میبینه که میخواد بخوره اول از خو...
4 خرداد 1393

ایستادن یک دقیقه ای

دخترم دیگه میتونه مثل یک مررررررررررررررررررررد رو پاش واسته بهله اینطوریاس نازدارخانم از حدود یه ماهه که میتونه وایسته . البته اولاش به چند ثانیهمیرسید تالاپ میفتاد ولی الان دیگه بیشتر از یه دقیقه میتونه خودشو سرپا نگه داره و واسه اینکه بگه:ما هم بعله وقتی وایمیسته به افتخار خودش دست هم میزنه یکی دو دفعه هم به اندازه یکی دو قدم به جلو رفته ولی این از نظر من راه رفتن محسوب نمیشه و باید تلاش بیشتری برای گامهای رو به جلو برداره حرفمو باور نداری خودت نیگا کن به اندازه سه تا عکس تونست واسته بهله دیگه یه همچین بچه ای داریم ماااااااااا ...
4 خرداد 1393

بای بای

سلام سلام صد تا سلام دختر نازم و خوشگلم ماشالله کارای جدیدت روز به روز پیشرفته تر میشه طوری که ما نمیدونیم ذوق کنیم یا تعجب! امشب که خونه مامان جون اشرف بودیم وقتی میخواستیم بیایم خونه وقتی همه باهات بای بای میکردن در کمال تعجب دیدیم شما هم دستتو آوردی بالا و به نشانه خداحافظی تکون دادی اونجا ما کلی ذوق کردیم ولی این احتمال رو هم دادیم که اتفاقی بوده تا اینکه وقتی تو ماشین بودیم باباجون برات دست تکون داد دوباره اینکارو کردی و من فقط میخواستم بچلونمت عروسک من   و اما دوستای گلم مشکل کابل هنو حل نشده ولی............................ چند روز پیش نازدار خانومو خوش تیپ کردیم و با پیراهن خوشملی که واسه تولدش خریده بودیم...
2 خرداد 1393