کیف بزرگ
فاطمه جونم
این چند روز عیدی رو که ما بیشتر خونه مادرجون خدابیامرز بودیم آخه عمه بابایی با دختراش از تهران اومده بودن و ما نمیخواستیم زیاد نبودن مادر جون اذیتشون کنه(پز نوشت:اصلا تو که اونجا بودی غم فراموش همه میشد نازدار مامان)
خلاصه یه شب عمه بابایی داشت با دختراش نقشه دزدیدنتو رو میکشیدن اونم جلوی خودم که به این نتیجه رسیدن تو رو تو کیف ریحانه جون بزارن و ببرنت تهران
اینم نتیجش
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی