اولین عید
دختر گوگولی مامان
امسال اولین عید شما بود اما چه عیدی؟
اینقدری که امسال به خاطر حضور تو واسه اومدن سال نو ذوق و شوق داشتم هیچ سالی نداشتم
همش منتظر عید بودم و روز شماری میکردم ولی...
امسال تو که هیچ خود ما هم نفهمیدیم عید کی شروع شد و کی تموم شد فقط همینو به یادگار برات بنویسم که امسال سال تحویل که هشت شب بود و مصادف شد با شب اول قبر مادرجون من و شما و بابایی و عمه فائزه و رضا و الهام رفتیم سر مزار مادرجون و در حالی که من قران میخوندم شما هم با درک شرایط ساکت و آروم مثل یه خانم به تمام معنا بغلم نشسته بودی. و این باعث شد امسال که اولین عید شما بود یه سال تحویل متفاوت داشته باشیم
هی... الحمدلله که سالمی عزیزم بقیه رو بی خیال
امسال از نظر دید و بازدید و عید دیدنی به خاطر عزایی بودنمون تقریبا صفر بود ولی بازم خدا رو شکر...
امسال یه دلتنگی گنده داشتیم و تقریبا بیشتر اوقاتمون با یاد جای خالی مادر جون گذشت روحش شاد.
اینم عکسای دختر نازدارم تو سال جدید
البته نشد زیاد ازت عکس بگیرم