تولد یازده ماهگی
عزیز من، گل من، تولدت مبارک
تولدت مبارک
تولدت مبارک
دخترم چه زود این روزای شیرین داره در کنار تو سپری میشه
اصلا باورم نمیشه یک سال پیش مثل همچین روزایی تو دل مامان بودی و من لحظه شماری میکردم که زودتر بغلت کنم
یازده ماه همدم شیرینیا و سختیام بودی
یه ماه دیگه تولدته و تو هنوز یه ساله نشده کلی کارای بزرگونه میکنی
ماشالله به تو دختر
از پیشرفتای زبانیت تا حالا بگم...
الان دیگه وقتی بطری یا لیوان آب میبینی میگی آآآآآآبه
یا از علاقه ای که به عمه جون داری میگی عمه
ماما و بابا و دپس هم میگی
و یه چیز جالب... وقتی از در خونه در میایم میدونی صدات تو راه پله میپیچه شروع به سرو صدا میکنی و قتی میگیم هیس! تو هم سریع میگی سسسسسسسسس
تازگیام با یه لحن خاصی همچین غلیظ آواز میخونی و میگی آقا قا قا آقا(مثل قران خوندن محمدصالح)
وقتی هم که مه مه میخوای همچین دردمندانه میای بهم میچسبی و میگی مه... مه
ایشالله سلامت باشی و چشم حسود ازت دور باشه
اینم بگم که کلا با دستشویی رفتن بنده مشکل داری و تا میرم میای پشت در دستشویی و مثل ابر بهار اشک میریزی
الانم یه حرکت آکروباتیک یاد گرفتی و مثل پسرا از همه جا میری بالا و من واقعا نمیدونم چه جوری مهارت کنم
اینم از کشفیات بنده که در حد یه دقیقه فاطمه یه جای خاص باشه
وقتی دیدی ماشالله یادت نره هاااااااااااااا