لطفا نشه فراموش عیدی بنده
گلدونه مامان:
عیدت مبارک
عید غدیره و نازدار مامان عیدی می خواد
اونم چه عیدی ای!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
اولش بابایی دلش نمیومد گوشای نازدارشو سوراخ کنیم برای همینم هی عقب افتاد تا از دو ماهگیتم گذشت ولی بلاخره شب عید غدیر مرادش به سر رسید تا با بابایی و مامان جون رفتیم دکتر ووووووووووووووووووووووووو.................
درست مثل موقع واکسنت همون جا از خواب پریدی و جیغ زدی ولی مثل همیشه تو بغل مامانی آروم گرفتی و تا دو ساعتم خواب بودی
بس که خانمی دیگه................
دکتر گفته تا یک ماه همون گوشواره های طبی تو گوشت باشه بعد گوشواره تو گوشت کنم
بی صبرانه منتظرم تا این یک ماه که یک هفته شم گذشته تموم بشه تا گوشواره های قشنگتو که مامان جون برات خریده رو گوشت کنم.
قوربون گوشای کوچولوت برم مامانی
و اما عیدی به همین جا ختم نشد و بقیه هم ما رو شرمنده کردن
این لباس خوشگلا هدیه مامان جون و بابا جونه
این لباسای زمستونی هم هدیه محمد صالح جون و زن دایی احمده
و این سارافون و شلوار هم هدیه مامان جون و هنر دست خاله جونه
ممنون از همگی این گلام تقدیم به شما