فاطمه نازمفاطمه نازم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

فاطمه نازدار من

سفر مشهد3-تولد عمو مهدی

1392/12/10 23:35
نویسنده : مامان افسانه
179 بازدید
اشتراک گذاری

روز چهارشنبه برای سومین بار بعد از تولدت رفتیم مشهد هم واسه زیارت هم خرید که خدا رو شکر هم زیارت رفتیم هم چیزایی که میخواستیم خریدیم

شما هم مثل همیشه دختر خوبی بودی ولی من یه عذاب وجدانی که داشتم این بود که این دفعه صبح سه ساعت و عصر چهار ساعت گذاشتمت پیش مامان جون و رفتم بازار با بابایی ولی اگه میبردمت بیشتر از ما خودت اذیت میشدی عزیزم

و اما این سفر حواشی ای داشت و اونم اختصاص قسمت VIP ماشین تو رفت و برگشت به شما بودنیشخند

تصاویر گویای همه چیز هست آیا؟

شما اینجا خیلی راحت و خوشحال بودی نفس مامان

این لباس خوشگلا رو هم بابایی از کربلا برات آورده

 _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_سلام عزیزان خیلی خوش آمدید تصاویرمتحرک شباهنگ www.shabahang20.blogfa.com _*̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|___͡͡͡ _▫_͡ ___͡͡π__͡͡ __͡▫__͡͡ _|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ *̡͌l̡*̡̡_

و امشب یعنی 12/10 مصادف بود با شب تولد عمو مهدی که عمه فائزه عزیز واسش یه جشن کوشولو گرفته بووود

عمو جونم تولدت مبارک

اینم هدیه مجازی فاطمه به شمااااااااا

پریسا دنیای شکلک ها   www.sheklakveblag.blogfa.com/

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (11)

دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
11 اسفند 92 0:23
پسرک از پیامهای هرشب رفیقش خسته شده بود یک شب بدون بازکردن پیام گوشی رو زیر بالش گذاشت و خوابید.صبح مادر رفیق زنگ زد گفت پسرم:رفیقت مرده. پسرک سریع رفت سراغ پیام دیشب ک نوشته بود عشقم تصادف کردم ب زور خودمو رسوندم جلودرتون دارم میمیرم بیاواسه آخرین بار ببینمت.....
مامان افسانه
پاسخ
آخی چه تلخ
دخملي تنها دليل زنده بودنم...(لي لي)
11 اسفند 92 0:24
اي جانم زيارت قبول...... مارم دعا كردين عايا؟؟؟؟؟... عزيزم نگا جايگاه وي آي پي اش رو
مامان افسانه
پاسخ
بهله
مهتاب
11 اسفند 92 0:50
واااااای خوش به سعادت فاطمه کوچولو که 3 بار رفته زیارت واقعا خوش به سعادتش عزیزدلم چه جای بامزه ای چه راحتم خوابیده عسلکم مامانی زیارت شما هم قبول ای کاش زودتر خبر میدادی تا بهت التماس دعا بگیم
مامان افسانه
پاسخ
اختیار دارین مگه میشه یادم بره واسه همه تون دعا کردم
مائده
11 اسفند 92 10:06
ای جوووووووووووووووووونم زیارتت قبول باشه عزیز دلم... به به چه جاااااااااااااااااای خوبی ... ایشالله همیشه به جشن و شادی
مامان افسانه
پاسخ
ممنون ایشالله شمام همیشه به شادی
زندایی جون
11 اسفند 92 16:41
زیارتت قبول عجب جایی برای نازدار پیداکردی خوب خلقش تنگ نشده چه خوشحال هم هست روی کرییره عایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
مامان افسانه
پاسخ
نه بابا یه چیزی زیر پتوش انداختیم نازدار رو پتوشه برعکس انقدرم با جاش حال کرد که دیگه گفتیم همیشه اونجا بزاریمش
فاطمه مامان بهار
11 اسفند 92 21:41
زیارت قبول.فکر کنم دیگه این دفعه آخر باشه که اینقدر راحت سفر میکنی.چون همین که نازدار فهمیده تر بشه شما رو اون زیر میکنه و خودش میاد جای شما میشینه.بهار که به صندلی عقب هم راضی نیس.فقط جلو
مامان افسانه
پاسخ
وای نگو خواهر تازه نور امید تو دلم روشن شده بود
مامان آیدا
12 اسفند 92 12:01
ماشالله خانوم کوچولو زیارتتون قبول خوب امام رضا شماروتند تند میطلبه راستی مامانی مگه شما به مشهد نزدیکیت که تند تند میرید زیارت من که حسودیم شد
مامان آیدا
12 اسفند 92 12:04
راستی وبلاگ جدیدم مبارک خیلی خوجله
مامان افسانه
پاسخ
ممنون عزیزم چشات قشنگ میبینه
خاله زهرا
13 اسفند 92 1:38
سلام افسانه جون. زیارت قبول راستشو بگو رفیق برام دعا کردی یا نه؟ خاله فداش شه
مامان فاطمه
13 اسفند 92 17:29
زیارت قبول گلم.... تولد عموجون هم مبارک[پاسخ ]ممنون خاله جون
خاله زهرا
17 اسفند 92 1:36
ناناز خاله تولدت مبارک
مامان افسانه
پاسخ
ممنون عزیز دلم فاطمه هم دوستت داره هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا