پنج ماهگی و دستاوردی جدید
دختر نازم
پنج ماهگیت (البته با یه روز تاخیر) مبارک
لحظه به لحظه جلو چشمام بزرگتر میشی و کارای جدید یاد میگیری و من و بابایی هی قوربون صدقه زرنگیات میریم و هر روز خدا رو به خاطر داشتنت شکر میکنیم
پنج ماهگیت با یه کار تازه شروع شد و اونم چهار دست و پایی البته به صورت ابتدایی بود
شما از دو روز پیش یعنی یه روز مونده به تولد پنج ماهگیت یکی دیگه از نبوغت رو به رخ همگان کشیدی و در کمال حیرت من از صبح شروع کردی به راه افتادن اونم با سرعتی که به نظر من واسه شروع کمی زیاد بود.
اینجوریا
ظهر که بابایی اومد و براش تعریف کردم کلی تعجب کرد تا اینکه جلو چشم خودش راه افتادی و دیشبم تو خونه باباجون هنر نمایی کردی
دیگه باید همه خونه رو کم کم تغییر دکور بدم
این طوری که پیش میره باید تا کم تر از یه هفته دیگه منتظر یه چار دست و پایی تکامل یافته باشم
منم واسه کادوی تولد یه تل و یه جفت گیره واسه خرمن موهات خریدم
مبارکت باشه نازنینم
راستی دیشبم به جشواره فیلم عمار رفتیم و اونجا یه دوست همنام خودت پیدا کردی به نام فاطمه کیقبادی
الانم کیک درست کردم واسه تولدت
اینم عکسش
فدات بشم دختر نازم