فاطمه نازمفاطمه نازم، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 3 روز سن داره

فاطمه نازدار من

اولین مریضی و اولین حمام 93

1393/1/20 18:58
نویسنده : مامان افسانه
471 بازدید
اشتراک گذاری

دختر گلم

خدارو شکر زمستون به خیر گذشت و شما مریض نشدی به جز یکی دو بار که سرماخوردگی خفیف داشتی و خودم با گل بنفشه و بارهنگ برات دکتری کردمنیشخندو به شب نرسیده خوب میشدی و کلا اصلا پات به دکتر نرسید خدا رو شکر

تا اینکه....

بعد از شب هفت مادرجون حس و حال مریضی بهت دست داد، اول آبریزش بینی ، بعدم تب... که دیگه گل بنفشه و... هم افاقه نکرد و من ناچارا بردمت دکتر

یه فوق تخصص کودکان که انصافا دکتر خوبی بود و از همین جا از جناب دکتر صالحی واسه تشخیص به جاشون تشکر میکنم.

نگران از تبت بردیمت دکتر و ایشون بعد از معاینه گفت فقط واسه بینیش قطره بینی و اگه بازم تب کرد فقط از قطره استامینوفن استفاده کن و از چرک خشک کن و داروهای جور و واجور خبری نبود و گفت اگه تا سه روز دیگه بهتر نشد بیارش بدون ویزیت ببینمش

وسه روز بعد تبش بدتر شد و دوباره بردیمش و دکتر بعد از معاینه مجدد گفت همون که دفعه قبل گفتم فقط باید تبشو کنترل کنی

بمیرم برات مادر، سه شب تو تب میسوختی و من تند تند پاشویه ت میکردم و هر چهار ساعتی بهت قطره استامینوفن میدادم

تا بعد از سه شب که دیدم بدنت دون دونای قرمز زده

خیلی نگران شدم

با خاله الهه هم که صحبت کردم گفت شاید مخملک باشه از تب شدید دوباره ببرش دکتر و من برای بار سوم بردمت و پزشک حاذق گفت: بهتون گفتم که نگران نباشید . بچه تون یه ویروس گرفته به نام رزوئولا

که بعد از تب شدید بدن میریزه بیرون و بعدش خوب میشه فردا دیگه خوب میشه. خدارو شکر که این مریضی وحشتناک به خیر گذشت و دوباره شیطنت چشمات برگشت آخه چند روزی که مریض بودی خیلی مظلوم و بی حال شده بودی و دل آدم ریش میشد

 

 

آهان نکته ای که یادم رفت بگم اون چند روز تقریبا روزی یه بارو هرچی میخوردی گلاب به روت بالا می آوردی و در همین راستا یه شب که داشتیم میرفتیم خونه تو ماشین درازت کردم که شیر بخوری که ناگهان همه لباسای خودم و خودتو آباد کردیتعجب 

اومدیم خونه ، تمام لباساتو عوض کردم ولی بازم بوی بد میدادی و این شد که همون وقت شب تصمیم گرفتم ببرمتحموم

خعلی باحال بود

این عکسو بعد از حمام که فوق العاده واسه خوابیدن عجله داشتی ازت گرفتم

این همون شبیه که بدنت ریخته بود بیرون و بردیمت دکتر از همون شب هم تبت قطع شد و الان که سه روزه از اون موقع میگذره خوب خوب شدی خدارو شکر

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

مامان آیدا
20 فروردین 93 19:19
عزیزم نبینم مریض باشی خاله جون به مامانی بگو خصوصی داری
مهتاب
21 فروردین 93 0:34
الهی بمیرم برات عزیزدلم
مامان افسانه
پاسخ
خدا نکنه عزیزم
افسانه مامان هیچکس!
21 فروردین 93 22:05
طلفکی خدارو شکر که خوب شده
مامان افسانه
پاسخ
آره خدارو رو هوارتا شکر
مامان فاطمه
23 فروردین 93 11:02
ایشالله دیگه مریض نشی نازدار خانوم
سمیه مامان زینب
24 فروردین 93 1:42
سلام فک کنم دختر منم همین مریضی رو گرفته بود ولی بدنش نریخته بیرون الان که نگاه کردم یه چندتا دونه رو پاش زده ولی تب خیلی شدیدی کرد بازم دم دکترای سبزوار گرم مشهد که ما رو مجبور کردن زینب رو ببریم آزمایش خون . ادرار بگیرن وحالا خوب شده ولی هنوز جیش2 نکرده
ریحانه جووووووووووووووووووووووووووووونی
30 فروردین 93 14:04
ناز دار خانم چرا؟ ایشالا زودی خوب شی بزرگ میشی خاطره میشه خانمی