عیدانه نوشت
این روزای آخر سال خیلی روزای قشنگیه
این روزا رو با همه شورو شوق و کار زیاد و بدو بدوهاش دوست دارم
شاید واسه خیلیا شلوغی بازار و خونه تکونی و معطل شدنای وقت و بی وقت و... اعصاب خورد کن باشه و همین باعث عدم تمایل به اومدن عید در اونا باشه ولی من همه اینا رو دوست دارم
امسال یکی از پرکار ترین روزای آخر سالو داشتم آخه امسال باید با یک عدد نی نی فضول کارامو میکردم ولی اینم برام لذت بخش بود
دلم واسه عیدای بچگیم تنگ شده
چه بی دغدغه فقط و فقط انتظار عیدو عیدی و عید دیدنی و لباس نو و... رو میکشیدیم
کاش بزرگ نمیشدیم و تو همون بچگی میموندیم ولی ساعت زمان به هیچ کس مجال کاش هاشو نمیده
چقد دلم میخواد یه بار فقط یه بار دیگه به اون سال کذایی برگردم و دوباره با بابامو برادرم و میلاد عزیزم و بقیه اعضاء خانواده سر سفره هفت سین بشینم و بدون غمی در دل سال جدید و تحویل کنم
ولی چه میشه کرد دنیا محل گذره، یکی میاد یکی میره...
گرچه حالا اونا کنارم نیستن و جاشون با هیچ چیز و هیچ کس پر نشده و نمیشه ولی عوضش خدا بهم یه همسر خوب داده که همیشه کنارم بوده و حمایتم کرده بهم یه پدر شوهر عزیز داده که مثل بابای خودم دوستش دارم و مثل کوه پشتم بوده یه مادر شوهر خوب که مثل مامانمه و یه خواهر شوهر خوب که مثل خواهرمه و یه برادر شوهر که اتفاقا هم نام داداش خدابیامرزمه که ایشالله خدا همه شونو سالم نگه داره
و اما قشنگ ترین موهبتی که خدا به من ارزانی داشت فاطمه عزیزم هست که خدا رو هر لحظه دواسه داشتنش شاکرم
ایشالله که امسال در کنار دختر گلم سالی بهتر از هر سال داشته باشیم
تو سال جدید واسه همه دوستای گلم و نی نی هاشون چه اونایی که بغلشونن و چه اونایی که تو دلشونن و چه اونایی که به بعد قراره باشن آرزوی نیک بختی و سلامتی و شادی و عاقبت به خیری دارم
عیدتون مبارک