ک مثل ...
دختر نازدار من که الان شدی پسر نازدار
نمیدونم از کجا شروع کنم ولی....
بعد از کلی کش و قوس مبنی بر ماشین کردن موهای نرم و نازکت که از زمستون پارسال از من اصرار و از بابایی... بلاخره بنا بر این شد که صبح شنبه ینی 29 فروردین 94 با باباجون ببریمت آرایشگاه و خووووووووب موهاتو کوتاه کنیم
بعد دیشب با بابایی شروع کردم به صحبت که ببین موهاش یکدست نیس و دائم به هم ریخته ست و همیشه حتی وقتی موهاشو آب و شونه میکنیم مثل شلخته هاس بچم
یه هویی نمیدونم چی شد که نفوذ کلامم یه هویی(تاکید میکنم یه هویی) رفت بالا و بابایی گفت نمیخواد ببرینش آرایشگاه خودم کچلش میکنم
هیچی دیگه پدری که از پاییز و زمستون پارسال پافشاری میکرد رو اینکه دخترش نباید کچل بشه خودش با دستای خودش با ماشین دختر یکی یه دونه شو کچل کرد
و این گونه بود که شما 94.1.28 کچل شدی
بهت میاد هاااااااااااااا
الهی بگردمت دیشب که آخر شبی تو حموم داشتیم کچلت میکردیم میگفتی: شونه. فک میکردی داریم خرمن موهاتو شونه میکنیم
بعدا که کچل شدی میگم کو موهات؟ دست میکشی رو موهات میگی: نیس
عکسا تو ادامه مطلبه ها...
قبل از عمل
حین عمل
بعد از عمل
توسط دستان هنرمند دکتر پدررررررر
این لباس خوشگل تنت سوغاتی دایی احمد و زن دایی جون از کربلاست هااا
ممنون