تولدت مبارک گل خوشبوی من
و...
بلاخره یک سال گذشت
دختر گل من
یک سال با همه اتفاقای خوب و بدش در کنار وجود نازنینت گذشت و ما خوشحال تر از همیشه خواستیم تولد یک سالگیتو جشن بگیریم و درست شب تولدت با حضور مامان جون اشرف،باباجون،عمه جون،عمو جون،مامان جون طیبه،دایی جونا و زن دایی جونا و خاله جون و آقا رضا و مهمونای ویژه یعنی بچه ها که عکساشون پایینه خونمون یه جشن کوشولو گرفتیم که جای دایی جون بزرگه و زن دایی و کوچولوهای نازشون تو جشنمون خیلی خالی بود
اینم چندتا عکس از تولد
البته بقیه خانوادگیه و بعدا ایشالله خودت میبینی
شما رو هم که تا غافلت میشیدم میرفتی سروقت پفکا و میوه ها ای شکمو!
اینجام قبل از این که مهمونا بیان میخواستیم ازت عکس بگیرم مثلا واسه عکس هی لبخند میزدی
چندتا عکس از پشت صحنه جشن
چه ذوقی داشتی مامانی
این پیراهن خوشمل هم هدیه و کار دست خاله جونه به اضافه هدیه نقدی
بقیه هم حسابی ما رو شرمنده کردن و....
محمد صالح هدیه نقدی داد
مامان جون و باباجون هم نقدی دادن
عموجون و عمه جون اون کامیون قشنگه رو خریده بودن
البته عمه جون خیلی خیلی کمکم کرد که حضورش اندازه هزارتا هدیه ارزش داشت
مامان جون هم یه هدیه خوب خریده بود واسه من
ساجده هم دوتا اسباب بازی قشنگ با یه لباس خوشمل آورده بود
دست همگی درد نکنه