فاطمه نازمفاطمه نازم، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

فاطمه نازدار من

عید غدیر مبارک

برعیدغدیرعیداکبرصلوات برچهره نورانی حیدرصلوات برفاطمه این عید هزاران تبریک بر یک یک اهل بیت کوثرصلوات گرخدایی نیست جز رب جلی لا امیر المومنین الا علی   عیدتون مبارک ...
20 مهر 1393

چهارده ماهگی و کلی کار جدید

دختر گلم تولد چهارده ماهگیت مبارک به عبارتی شدی یه سال و دو ماهه و اما تو این دو ماه کلی شگفتی خلق کردی که به خاطر یکی از همین شگفتیات من زیاد نمیتونم وبلاگتو به روز کنم دو سه باره که اومدم نشستم و با کلی احساس یه عالمه چیز نوشتم از بزرگ شدنات زاااااااااااااارت اومدی کابلو از پشت کشیدی و همه مطالب پریده و من اینجوری شدم نزدیک دو هفته ست که یاد گرفتی خودت کفش میپوشی و اگه کفشای خودت دم دستت نباشه کفشای بقیه رو میپوشی اینقدررررررررر هم از این کار ذوق میکنی و انتظار تشویق هم داری   خیلی علاقه داری اشیا رو داخل کیفی چیزی بزاری و درشو ببندی و مثل آدم بزرگا رفتار کنی   چهارتا دندون کرسی داری...
18 مهر 1393

یه اتفاق جالب

فاطمه نازم ای دخمل بلا پریروز یه کار بد کردی و بعدش یه کار جالب! ظهرا که بابایی میخواد بخوابه توی ووروجک همش میخوای خودتو بندازی رو شکمش یا بشینی رو سرش اما من به عنوان یک مادر نمونه و همسر وظیفه شناس  دائم شما رو از یه میلیمتری بابایی جمع میکنم و نمیزارم این کارو بکنی چنااااااااااااان ذوقی میکنی وقتی از دستم در میری و به سمت بابایی که خوابه میرررری.... القصه... پریروز بابایی به حرفم نکرد و به جای خوابیدن روی تخت توی اتاق اومد وسط هال خوابید سه چهار باری بابایی رو از دست تو نجات دادم ولی.......... دفعه آخر فقط چند ثانیه چشم ازت برداشتم که یه هویی دیدم فاصله میلیمتری بابایی هستی و تااااااااا...
31 شهريور 1393

روز زیارتی امام رضا و زیارت امام رضا

لایق وصل تو که من نیستم  اذن به یک لحظه نگاهم بده آقا جان آقاجون ممنونتم که روز زیارتتیت دقیقه نود طلبیدی بیایم پابوست چه حال و هوایی چه شوری همه از همه جای ایران ریخته بودن تو حرم خدایاااااااااا شکرت ...
30 شهريور 1393

دختر شوتبالیست من

دختر گوگولی من این روزا خعلی بلا شدی از دیروز توپی که از شمال برات گرفتیم باهاش بازی میکنی توپو برمیداری جلو پات میکاری  و شوتش میکنی ینی روز به روز بیشتر به این پی میبرم که دختر خلف خودمی یه یکی دو هفته ایه خودت از روروءکت میری بالا و قشنگ توش میشینی اصن ما اینجوری شدیم وقتی هم که دوربینو برمیدارم ازت فیلم بگیرم همچین شیک و مجلسی می ایستی و برام لبخند میزنی ...
2 شهريور 1393

در راستای هدایای تولد

دختر گل من آخر هفته پیش تولد محمدصالح جون بود ه ما از همینجا میگیم تولدت مبارک محمدصالح جون دایی جون بزرگه از مشهد اومده بودن و این وسط ما رو هم کلی شرمنده کردن با هدیه نقدی شون زن دایی جون دایی جون محمدمهدی و محمد حسین عزیزم ممنونیم از لطفتون و اما... دیروز عمه جون بابایی از تهران اومده بودن و از اونجایی که همیشه به ما لطف دارن واسه تولد شما هدیه گرفته بودن اونم چه هدیه هایی البته دختر عمه های عزیز هم هم سلیقه بودن تو گرفتن این هدیه ها دستتون درد نکنه من به عنوان مادر بچه کلی ذوق مرگ شدم هاااااااااا اصن عکسا گویای همه چیزه اینجا وقتیه که عمه جون کادو رو بهت داده ب...
2 شهريور 1393