هنر های مامانی و غذای نازدار
دختر قشنگم بعد از اون شکلکای جور و واجور موقع خوردن فرنی و اعصاب خوردیای من و تو برای پاشیدن فرنی به اطراف توسط حضرت عالی تصمیم گرفتم که فعلا با فرنی بای بای کنیم و بریم سر یه غذای خوشمزه تر به اسم سوووووووووووووووپ. خوشبختانه واسه روز اول (11/10)خوب بود و دو قاشت رو هم صبح و هم بعداز ظهر خوب خوردی(ماشالله) فدات بشم که مثل خودمی و غذاهای شیرین به مذاقت خوش نمیاد اینم آخرین قاشق سوپ راستی: امروز چهار دست و پاییت پیشرفت کرد و دیگه دستاتم بعد پاهات حرکت میدی یه حس خوبی داره دیدنش! ( آخه تا حالا ژست چهار دست و پایی رو میگرفتی ولی واسه حرکت به جلو خودتو پرتاب میکردی ) بگذریم ...
نویسنده :
مامان افسانه
0:06
دخترم دیگه میشینه
هوررررررررررا آمار کارای جدیدت داره میره بالا ماشالله دو سه روزه دیگه داری میشینی گلم خیلی نشستنت خوشمزه ست و اینم یه حرکت جدیده که نمیدونم اسمش چیه ولی برام جالبه و اینم مسواک کردن لثه هات با هویچ ...
نویسنده :
مامان افسانه
21:12
خونه مامان جون و.....
سلام نازدونه این روزا خیلی بلا شدی و سرعتت تو سینه خیز و چهار دست و پایی خیلی بالا رفته ولی کماکان موقع چهار دست و پایی مرحله اولو که باید رو دستات و پاهات خودتو نگه داری خوب میری ولی مرحله دومو هنوز خودتو پرت میکنی به جلو ولی با سرعتی که اگه یه کم دیر بجنبیم یه تلفاتی میدی... دیروز خونه مامان جون بودیم و هنوز اومدیم ببینیم فاطمه کجاست که دیدیم سر از زیر صندلی در آوردی حالا اونجا چی می خواستی.... و دیروز شما با محمد صالح تو خونه مامان جون توپ بازی میکردی که تو نوع خودش بی نظیر بود و اینم نگاه توی دوربین ...
نویسنده :
مامان افسانه
21:05
دندون گیر...
دختر نازم این روزا لثه هات خیلی خارش داره فک کنم کم کم داری دندون درمیاری از هر شیء ای استفاده میکنی واسه خاروندن لثه هات طوری که پریروز خودتو به میز تلوزیون رسونده بودی و لثه هاتو به لبه اش فشار میدادی اگه یه کم دیر رسیده بودم میزو میخوردی دیشب دندون گیر بهت دادم و بر خلاف انتظارم با استقبال گسترده شما هموطن عزیز روبرو شد. دندون گیرو از دست هرکی که ازت میگرفت میگرفتی و فوری تو دهنت میکردی. از اون جایی که تجربه نشون داده که شما جنبه ی پلاستیک جات رو نداری زیاد بهت نمیدم تا ون بلایی که سر شیشه و پستونک اومد سر دندون گیر نیاد. راستی امروز یه دسر خوشمزه درست کر...
نویسنده :
مامان افسانه
20:35
یه کار جدید دیگه
خانم گل تازگیا یاد گرفتی پاتو به دهنت میرسونی و انگشت شصت پاتو تو دهنت میکنی کلی هم باهاش حال میکنی ...
نویسنده :
مامان افسانه
14:14
اولین غذا فررررررررررررررررنی
دختر قشنگم امروز یکی دیگه از اولیناتو تجربه کردی اولین غذای کمکی که فرنی بود و برای شروع فقط یک قاشق مربا خوری بهت دادم فک کنم زیاد خوشت نیومد آخه هی میدادی بیرون و قیافه تو یه جوری میکردی بی صبرانه منتظرم که وقتی برسه که بتونم از غذاهای خودمون بهت بدم عزیزم راستی بلاخره امروز دسر پاناکوتای انار رو از اینترنت گرفتم و درست کردم خوشمزه شده بود البته من چون چوب دارچین تو خونه نداشتم نزدم بازم خوشمزه بود اینم عکسش البته این جلویی ژله اناره و اون یکی پاناکوتای اناره ...
نویسنده :
مامان افسانه
14:11
نی نی درس خون
مهربونم از وقتی چاردست و پایی میکنی اشیا رو زمین از دستت در امان نیستند یکی از این اشیا جزوه های باباییه بابایی باید بدونه این ترم جریانش با ترمای دیگه فرق داره و باید درسشو که خوند جزوه هاشو بزاره تو کمدش و اما این شما و این هم درس خوندن فاطمه اول نگاهش میکنه: بعد ورق میزنه: بعدش میبینه چیز به درد بخوری نداره میبره که بخورتش بابایی محترم حواست باشه که این دفعه جزوه هاتو من از خورده شدن نجات دادم ولی دفعه بعد هیچگونه تضمینی وجود نداره هااااااااااااااااا ...
نویسنده :
مامان افسانه
14:03
اولین.......
عزیز دل مامانی دیروز دو تا اولین رو تجربه کردی برای اولین بار آب خوردی اونم با شیشه خیلی برام شیرین بود. دوباره برات آب جوشیده با نبات درست کردم ولی اینبار دیگه نخوردی ...
نویسنده :
مامان افسانه
18:47